جدول جو
جدول جو

معنی ام سعید - جستجوی لغت در جدول جو

ام سعید(اُمْ مِ سَ)
شتر. (یادداشت مؤلف). جمل. اشتر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
ام سعید(اُمْ مِ سَ)
سریانی الاصل، طریق. راه. (دزی ج 2 ص 630) (عیون الانباءج 1 ص 98). ج، میامر: یعرف بکتاب المیامر...و المیامر جمع میمر، و هو الطریق و یشبه ان یکون سمی هذا الکتاب بذلک اذ هو الطریق الی استعمال الادویه المرکبه. (از عیون الانباء ج 1 ص 98) ، تعلیم. تعلیم دینی. وعظ. موعظه. خطابه. (دزی ج 2 ص 630)
احمسیه، از اصحاب حضرت صادق بوده و روایتی هم از امام نقل کرده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 221)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ سَ)
ابوالحسن علی بن موسی مغربی. یکی ازعلمای لغت عرب. مولد 605 یا 610 ه. ق. بنزدیکی شهر غرناطه. پدر او در سفر حج وفات کرد و ابن سعید به اشبیلیه علم و ادب فراگرفت و سپس هشت سال به اسکندریه اقامت گزید و از آنجا به بغداد و حلب و دمشق و موصل و بصره و مکه و تونس سفر کرد و بخدمت مستنصر بار یافت. و سفری دیگر به سال 666 بمشرق آمد و تا ارمنستان برفت و بتونس بازگشت و بروایتی به سال 673 در دمشق و یا به سال 685 به تونس درگذشت. او راست: کتاب المغرب فی حلی المغرب. کتاب المشرق فی حلی المشرق. مقدمه ای بر کتاب جامع المرقصات و المطربات محمد بن معلی الازدی. المرقص و المطرب فی اخبار اهل المغرب. المقتطف من ازاهر الطرف. الطالع السعید فی تاریخ بنی سعید
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
کرش (شکنبۀ ستور نشخوارزننده). (المرصع) هزارلا. هزارخانه. (در شکنبۀ گوسفند). (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دُ سِ)
نوعی از برنج است (در گیلان). مقابل دم سیاه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کُ کَ)
دهی از دهستان جوزم و دهج است که در بخش شهربابک شهرستان یزد واقع است و 339 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ سَ)
دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان. واقعدر 24هزارگزی خاور کرمان. سکنۀ آن 120 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
سکّری حسن بن حسین بن عبیدالله بن عبدالرحمن بن العلاء عتکی السکّری. رجوع به حسن... و رجوع به سکّری شود
لغت نامه دهخدا
(اُ م مِ بُ جَ)
حواء مکناه به ام بجید. از صحابیات بود و حدیثی چند از پیغمبر اسلام روایت کرده است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 55 شود
لغت نامه دهخدا
(چَ سَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از مزارع نهاوند است که در جنوب شهر واقع شده و اراضی آن متصل به قصبۀ نهاوند میباشد. این آبادی جای یک زوج عوامل است و سکنه ندارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 261)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور که در21 هزارگزی جنوب فدیشه واقع شده. دامنه و معتدل است و 11 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام یکی از پسران ’امیر حسن بن امیرمسلا’ است. وی در اختلاف دفعۀ ثانی بین امیرتیمور گورکان و امیرحسین با یکی از برادرانش بنام نوروزسلطان بقتل رسید و دو برادر دیگرش به اسامی جهان ملک و خلیل به هندوستان گریخته در غربت متوجه عالم آخرت شدند. (از حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ص 418)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مَ)
ناقه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
ماهی.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مَ / مُ بَ)
عاتکۀ خزاعی، دختر خالد خزاعی. از زنان مشهور صحابی و از محدثان است، وگویند رسول اکرم در هنگام هجرت از مکه به مدینه در خانه ام معبد نزول فرموده است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 281 و ریحانه الادب ج 6 ص 242 و خیرات حسان ج 1 ص 59 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1037 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سِکْ کی)
است. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سُ لَ)
سهله یا رمیله مکنی به ام سلیم. دختر ملحان بن خالد انصاری مادر انس بن مالک از صحابیات و زنی دینداربود. اسحاق بن عبدالله بن ابی طلحه گفته است جد من ابوطلحه که مشرک بود از ام سلیم خواستگاری کرد و او خودداری نمود و گفت اسلام آورد تا همسرش شوم و صداق من اسلام آوردن وی باشد. آنگاه ابوطلحه اسلام آورد و ام سلیم را بزنی گرفت و صداق او مسلمان شدن ابوطلحه بود. (از عیون الاخبار ج 4 ص 70) (لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 253). و رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سُ هََ)
چرز (چکاوک). (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عُ بَ)
دشت خالی ویران یا بیابان که باران نرسیده باشد آن را. (منتهی الارب). زمین خالی و بیابان. (از المرصع). فلات. (از تاج العروس).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
فیل ماده. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان سورسور بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 36 هزارگزی شمال خاور کامیاران و طرفین رود خانه گاورود واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 350 تن سکنه، آب آنجا از رود خانه گاورود و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و مختصری توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری است. این آبادی دو محل بنام بان سعیدبالا و بان سعید پایین دارد و سکنۀ بان سعیدبالا 270 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
یا ام سعید. دختر عروه بن مسعود ثقفی از زنان علی بن ابی طالب (ع) بود، و از آن حضرت دو دختر آورد: رمله و ام الحسن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سُ وَ)
است. (المرصع) (مهذب الاسماء). کنیۀ دبر است. (از مؤید الفضلاء). مقعد. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
امروز صبح
فرهنگ گویش مازندرانی